من را میخواهی بشناسی که اینجا آمده ای ؟ یا از روی کنجکاوی ست؟
در هر صورت ...
من دریا هستم
کسی که به جای سنگ و شن ، امید ، آرزو و خیال کف آن را پوشانده موج هایش گاهی آنقدر ارام هستند که نمی توانی ببینیشان گاهی هم آنقدر خشمگینند که نمی توانی تصورش را کنی.
هوایش گاهی آفتابی و روشن گاهی هم ابری و دلگیر
گاهی بارانی و خیس گاهی هم سیاه و تاریک .
افقش.... افقش... افقش
انتها ندارد هر چه بروی به ته آن نمیرسی فقط از آن خطی صاف نمایان است از ساحلش .
افقش در ساعاتی از روز سرخی خورشید را صاحب است در ساعاتی دیگر زردی خورشید و در ساعاتی هم در دل سیاهی شب سفیدی ماه را صاحب است .
دریا :-)